سناتور نوشت
«به نام خدا» كاشكي پاي چون تو بي ذوقي هستي ام را مچل نميكردم يا تمام جواني خود را صرف شعر و غزل نميكردم يا براي سرودن بيتي فاعلاتن فعل نميكردم يا كه خود را پلاس و جل پاره پيش اهل محل نميكردم يا...
View Articleسناتور نوشت
« با خنده هايش به دنيا نيامدم که با گريه هاش از دنيا بروم» من گناه زیاد کرده امبه اندازه ی تمام دختر هایی که دیده امتو هم به خیل گناهان من اضافه شو-روسری آبی....گره روسری ات را محکم نبند-بگذار رقص...
View Articleآخرین نوشته
آدم عاشق که ميشه يه جورايي کافرم ميشه يه جورايي شعرم بدش نمياد بدزده. مثل همين غزل که تقديمش ميکنم به...... آدم کجا ز ميوه ي ممنوعه چيده بود ابليس با خدا به تفاهم رسيده بود اثباتش اين که سجده نميکرد...
View Articleسناتور نوشت
پدری که دوست داشت دخترش بهاری باشد هنوز هم در فکر عوض کردن شناسنامه ی اوست ولی پدر نمیتواند اجتماعی فکر کند وببیند که: هرزه چه بهاری چه پاییزی زود رشد میکند. زود بزرگ میشود....
View Articleسناتور نوشت
تمام قصه ها با بود يکي و نبود ديگري آغاز مي شودکه: يکي بود يکي نبود! يکي رفته بود و يکي مانده بود! مانده بود و وگريه کرده بود و.... داشت مي رفت گفتم نرو، رفت.با خودم عهد کردم که اگر حتي براي فاحشه...
View Articleسناتور نوشت
به دریا میزنم شاید به سوی ساحلی دیگر مگر آسان نماید مشکلم را مشکی دیگر من از روزی که دل بستم به چشمان تو میدیدم که چشمان تو می رفتند دنبال دلی دیگر به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز میدانم که جر...
View Articleسناتور می ماند زیرا.........
زیرا او دیگر بعد از این میخواهد گرمای خورشید وصافی بیکران اسمان را نظاره کند.او نمی خواهد دیگر زیر باران به یاد کسی قدم بزند. همیشه و همیشه ها برای شروع فرصت ها باقی است. او باز می نویسد اما این بار...
View Article
More Pages to Explore .....